البته فقط پوستر این فیلم با دو غول سینما تضمین فروش میلیون دلاری پروژه را میکند اما به جرأت میتوان گفت فیلمی است که ارزش دو بار دیدن را دارد؛ نهفقط بهخاطر مهیج بودن و صحنههای اکشن و بهره بردن از تکنولوژی امروزه هالیوود بلکه بهخاطر به اجرا رسیدن کاراکترها و روابط فرمولی آنها، دکوپاژ کمنظیر، پلانهای خلاقانه و ساده بودن روایت قصه در عین قوی بودن فیلمنامه و در نهایت استفاده از دونماد همبسته گرگ و تاریکی شب که وقتی در آخر فیلم روز میرسد، گرگها دیگر تنها نیستند و نمادها به فرم رسیده.
موضوع اصلی فیلم مواجه شدن از پیش تعیینشده دو کاراکتر اصلی است که ما تا آخر فیلم با یک تعلیق کمنظیر متوجه این قضیه نمیشویم و مطمئنیم که این دو نفر بهصورت تصادفی در یک مکان قرار گرفته و با هم روبهرو میشوند. دوئل بین آنها تا انتهای فیلم دیدنی است و کارگردان با شعور بالای خود این ارتباط را حفظ میکند و نهتنها کشمکشها از حد به در نمیشود بلکه در انتهای فیلم تا حدی بههم نزدیک میشوند که باز هم ارتباط اغراقآمیز نیست و اثر از سینمای خودش فراتر نمیرود، که این خوب است و به اثر اعتبار میبخشد. هر دو کلینر به معنی تمیزکننده صحنه جرم و جنایت هستند و هر دو ادعا دارند که بهترینند و در جریان فیلم رقابت آنها به یک همکاری ناخواسته و دیدنی تبدیل میشود. تمام لوکیشنهای فیلم مربوط به شهر نیویورک است و از آنجا که ۲۰دقیقه اول فقط رد و بدل شدن دیالوگ بین شخصیتهای قصه و یک زن نیمهمسن در یک هتل مجلل را میبینیم ممکن است اوایل فیلم برای مخاطب تا حدی کسلکننده و پلانها طولانی باشد اما یک شوک بجا و یک سکانس حدودا ۳۰پلانه از تعقیب و گریز با ماشین در اتوبانها و اماکن شهر، مخاطبی را که هنوز ارتباط نگرفته کاملا جذب میکند و این هنر کارگردان است. دو کاراکتر اصلی به هیچوجه کاملا برای ما شناسایی نمیشوند و تا آخر فیلم حتی اسم هیچیک از آن دو را نمیدانیم ولی همچنان برای ما سمپاتیک باقی میمانند؛ بهخصوص جورج کلونی که کلاسیکتر از برد پیت در این فیلم بازی خیرهکنندهای دارد و حتی در یک سکانس کوتاه در مترو هنر خود را در کمدی به نمایش میگذارد که برشی از این سکانس بهتازگی در شبکههای اجتماعی پر بازدید شده. نکته جالب توجه دیگر در مورد فیلم استفاده درست از نماد است که امروزه در سینمای کشور ما در برخی آثار با نماد بازی کاریکاتوریزه شده است اما الگوی مناسبی که در این فیلم شاهدش هستیم نمادسازی است آن هم از راه درست. استفاده از گرگ که نماد حرفهای بودن در شکار با وجود تنهایی و اعتماد نکردن به دیگر گرگهاست برای عنوان فیلمی که دو کاراکتر اصلیاش اصرار به کار انفرادی و گرگ ماندن دارند حتی در شرایطی که مجبور به همکاری هستند کاملا با هم یکی نمیشوند و فیلم کاملا از پس این نمادسازی برمیآید.